نقاش نیستم
اما...
تمام لحظه های بی تو بودن را درد میکشم!
برد آرام دلم ...یار دلارام کجاست؟
آن دلارام که برد از دلم آرام کجاست؟
چه فرقی میکند سیب یا گندم ,چه ساده اخراج شدیم از کشت و صنعت بهشت.
این منم آدمی تنها با سیبی در دست که به عشق حوایی گندم در دست اینجا به انتظار ایستاده ام
شبهایی که بی وقفه می گریستی
اشک هایت را از گونه هایت پاک میکردم
حال در این شبها که من می گریم
تنها همدم اشک هایم بالش خوابم است!