(در دیار بی کسی تنها ترین تنها منم) به سایت ما خوش آمدید

اس ام اس.تصاویر.شعر های عاشقانه.دوستانه و سرگرمی بیشتر

(در دیار بی کسی تنها ترین تنها منم) به سایت ما خوش آمدید

اس ام اس.تصاویر.شعر های عاشقانه.دوستانه و سرگرمی بیشتر

عشقت مرد

 

  

فراق و دوریت دیوانه ام کرد 

چو مجنون راهی میخانه ام کرد 

چنان داغی به دل ماند از جدایی 

که با هر آشنا بیگانه ام کرد 

 

***** 

 

من هیچ از تو فکر جدایی نمیکردم 

من عشق را از تو گدایی نمیکردم 

این مهر بین من و تو آفریده ای 

از من دریغ کن صدایی نمیکنم 

 

***** 

 

صدایت میکنم با قلب خسته 

نگاهت میکنم یک دل شکسته 

برایت مینویسم از جدایی 

از این بی مهری و بی اعتنایی

جدایی ۳

آن یار عزیزی که قرارش بودم
آسایش روز و روزگارش بودم
امروز ببین چه میکند با دل من
بیچاره منم که بیقرارش بودم

«»«»«»«»«»

شمع دانی که دم مرگ به پروانه چه گفت
گفت ای عاشق دیوانه فراموش شوی 

سوخت پروانه ولی خوب جوابش را داد
گفت طولی نکشد تو نیز خاموش شوی
  

«»«»«»«»«»

اگر گاهی ندانسته به احساس تو خندیدم
و یا از روی خود خواهی فقط خود را پسندیدم 

«»«»«»«»«»

گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست
بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست
گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن
گفتی که نه،باید بروم حوصله ای نیست
پرواز عجب عادت خوبی است ولی حیف
تو رفتی و دگر اثر از چلچله ای نیست
گفتی که کمی فکر خودم باشم وآن وقت
جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست
رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت
بگذار بسوزد دل من مسئله ای نیست 

«»«»«»«»«»

دستم بگیر که از غم ایام خسته ام
نازم بکش که عاشقم و دلشکسته ام
از خود مران مرا که قسم می خورم هنوز
جز با دو چشم مست تو عهدی نبسته ام
رفتی برو،برو که دلم پر ز داغ توست
من سرخ لاله ام که ز داغ تو رسته ام

«»«»«»«»«»

به من گفتی که دل دریا کن ای دوست
همه دریا از آن ما کن ای دوست
دلم دریا شد و دادم به دستت
مکش دریا به خون پروا کن ای دوست  

«»«»«»«»«»

هر که عاشق شد جفا بسیار می باید کشید
بهر یک گل منت صد خار می باید کشید
من به مرگم راضیم اما نمی آید اجل
بخت بد بین از اجل هم ناز می باید کشید 

«»«»«»«»«»

نگو بار گران بودیم و رفتیم
نگو نامهربان بودیم و رفتیم
آخر اینها دلیل محکمی نیست
بگو با دیگران بودیم ورفتیم 

«»«»«»«»«»

کاش در محبت شک نبود
تک سوار مهربانی تک نبود
کاش بر قابی که بر جان و دل است
واژه ی تلخ خیانت حک نبود 

بسته ۱

 

 

نمی بخشمت، ولی فراموشت میکنم! همیشه به همین سادگی از آدمای بی ارزش میگذرم

  

 «»«»«»«»«»

دست از سرم بردار برو  

ندارم حوصله ی این حرفارو 

همه یادگاریات بخوره تو سرت 

نه خودتو میخوام نه دردسرت!

  

 «»«»«»«»«»

آنقدر مرا سرد کرد، از خودش.. از عشق.. که حالا به جای دلبستن یخ بسته ام، آهای!! روی احساسم پا نگذارید.. لیز میخورید

  

 «»«»«»«»«»

محبت به نامرد کردم بسی 

محبت نشاید به هر ناکسی 

تهی دستی و بی کسی درد نیست 

که دردی چو دیدار نامرد نیست

  

 «»«»«»«»«»

اینکه هربار سرت با یکی گرم باشه دلیل بر ارزشت نیست! انقدر بی ارزشی که خیلی ها اندازه ی تو هستند

  

 «»«»«»«»«»

یکی را آرزو کردی و رفتی 

برایش پرس و جو کردی و رفتی 

تو هم تا آبرو از من گرفتی 

مرا بی آبرو کردی و رفتی

  

 «»«»«»«»«»

حضورت در کنار من معجزه نبود، نبودنت هم فاجعه نیست، فردا روزی دیگری برای من خواهد بود بیشتر از این برایت اشک نخواهم ریخت

  

 «»«»«»«»«»

عجب جوش و خروشی بود عشقت 

خراب باده نوشی بود عشقت 

بهشتم را به سیبی داد بر باد 

عجب آدم فروشی بود عشقت

جدایی ۲

همه شب تا سحر فال تو گیرم
ز حافظ شرح احوال تو گیرم
کجا رفتی که من همچون کبوتر
گشایم بال و دنبال تو گیرم
  

«»«»«»«»«»

تا با سر عشق تو مرا کار افتاد
بیچاره دلم در غم بسیار افتاد
بسیار فتاده است دل در غم عشق
اما نه چنین زار که این بار افتاد 

«»«»«»«»«»

بی نام تو خورشید جهان روز مباد
هم بی تو چراغ عالم افروز مباد
در وصف تو کس چو من بدآموز مباد
آن روز تو را نبینم آن روز مباد 

«»«»«»«»«»

من از یاران عاشق می نویسم
ز اسرار شقایق می نویسم
نه از باران نه از شبنم نه از گل
من از باغ شقایق می نویسم  

«»«»«»«»«»

کاش می شد اشک را تهدید کرد
مدت لبخند را تمدید کرد
کاش می شد در میان لحظه ها
لحظه ی دیدار را نز دیک کرد 

«»«»«»«»«»

بی سبب هرگز نمی گردد کسی یار کسی
یار بسیار است تا که گرم است بازار کسی 

«»«»«»«»«»

مرغ شب خوابید ومن بیدارم هنوز
گرچه رفتی ز برم مشتاق دیدارم هنوز 

«»«»«»«»«»

من آن مرغم که افکندم به صد دام بلا خود را
به یک پرواز بی هنگام کردم مبتلا خود را

«»«»«»«»«»

جدایی ۴

نقاش نیستم

اما...

تمام لحظه های بی تو بودن را درد میکشم!

***** 

برد آرام دلم ...یار دلارام کجاست؟

آن دلارام که برد از دلم آرام کجاست؟

***** 

چه فرقی میکند سیب یا گندم ,چه ساده اخراج شدیم از کشت و صنعت بهشت.

این منم آدمی تنها با سیبی در دست که به عشق حوایی گندم در دست اینجا به انتظار ایستاده ام

***** 

شبهایی که بی وقفه می گریستی

اشک هایت را از گونه هایت پاک میکردم

حال در این شبها که من می گریم

 تنها همدم اشک هایم بالش خوابم است!