(در دیار بی کسی تنها ترین تنها منم) به سایت ما خوش آمدید

اس ام اس.تصاویر.شعر های عاشقانه.دوستانه و سرگرمی بیشتر

(در دیار بی کسی تنها ترین تنها منم) به سایت ما خوش آمدید

اس ام اس.تصاویر.شعر های عاشقانه.دوستانه و سرگرمی بیشتر

برنخواهم گشت


برنخواهم گشت از این راه بی برگشت عشق

پس به جای آب باید ریخت خون پشت سرم


*****


خواهی که ز هر سو نظری سوی تو باشد

زنهار! مرنجان دل صاحب‌نظری را


*****


غروب سرد بعد از تو چه دلگیر است ای عابر

برای هر قدم یک دم نگاهی کن عقب‌ها را


*****


دو نصیحت کنمت بشنو و صد گنج ببر

از در عیش درآ و به ره عیب مپوی


*****

یک عمر گنه کردم و شرمنده که در حشر

شایان گذشت تو مرا نیست گناهی


*****

زود گردد چهره ی بی شرم، پامال نگاه

می رود گلشن به غارت، باغبان خفته را




دل افسرده


آتشی خواهم دل افسرده را بریان در او

در کمین خرمن جان  شعله‌ها پنهان در او


*****

روز وداع من کسی تنگ دلی نمی‌کند

بس که به دوستی او با همه شهر دشمنم


*****

ز ابر دست ساقی جسم خشکم لاله زاری شد

که در دل هر چه دارد خاک، از باران شود پیدا

*****

نه دلی ماند و نه دینی ز پیِ غارت عشق

آه از این فتنه که برخاست،امان ای ساقی


*****

جز دل تنگ من ای مونس جان جای تو نیست

تنگ مپسند دلی را که در او جاداری


*****

مقصود دلم مهر و وفا بود چنین گشت

گر مقصود دلم جور و جفا بود چه می شد؟

 

*****

غم همنشین من شد و من همنشین غم

تا خود چها رسد ز چنین همنشین مرا


*****

نتوان به قول زاهد بیهوده‌گوی شهر

برداشت دل ز شاهد پاکیزه خوی خویش


*****

آنچه را عقل به یک عمر بدست آورده است

دل به یک لحظه کوتاه بهم میریزد


*****

در دیر و کعبه سایل، با کفر و دین مقابل

با نوش و نیش یک دل، این است مشرب عشق


*****

ای اجل از قید زندان غمم آزاد کن

سعی دارد محنت هجران تو هم امداد کن

غروب دوستی


غروب   دوستی   رنگش   طلاییست

گر  چه  آخرش  رنج  و  جداییست.


*****

 

گر  شبی   مست  به آغوش من افتی

آن  قدر  بر لبت بوسه  زنم  کز نفس افتی


*****

 

تنهاراه برای نمردن وزندگی راساختن عشق است

بهترین راه برای پایان هرعشق مرگ است. 

 

*****


دوست دارم شمع باشم در دل شبها بسوزم

روشنی بخشم به عشقم، خودم تنها بسوزم .

 

*****

تو تنهاآتشی هستی که خاموشت نخواهم کرد

فراموشم مکن ، فراموشت نخواهم کرد .

 

*****

شادی ندارد آنکه  ندار د به  دل  غمی

آن را که نیست عالم غم ، نیست عالمی.


*****

 

چقد اسمت رو نوشتم رو تخته و سنگ؟

چقد کشته منو، اون دو تا چشمای قشنگ.

 

*****

شب  خوابید  و  از  گریه  بیدارم هنوز

گر چه رفتی از برم، مشتاق دیدارم هنوز.

 

*****

از آن آتش که درجان من است دودی ازسرم خیزد

ازآن غم که به دل دارم فغان ازپیکرم خیزد.


*****

 

تودرمن آتشی هستی که خاموشت نخواهم کرد

به گلزارم گلی هستی که فراموشت نخواهم کرد.

 

*****

چه  قبولم  کنی  و  چه  بگی  نمی پذ یر م

آ نقد ر دیوونتم  من  که  بازم  واست  میمیرم.

 

*****


ای دل چه کنم که فلک کرده تورااز من جدا

از  کدام  باغ  گلی  چینم  که  دهد  بوی  تو را

بگذار تا ببینمش



بگذار تا ببینمش اکنون که میرود

ای اشک از چه راه تماشا گرفته ای


*****


گنه از جانب ما نیست که اگر مجنونیم

گردش چشم تو نگذاشت که عاقل باشیم

 

*****

شمع اگر پروانه را سوزاند خیر از خود ندید

آه عاشق زود گیرد دامن معشوق را


*****

کاش دائم دل ما از تو بلرزد ای عشق

آن دلی کز تو نلرزد به چه ارزد ای عشق


*****


این شیوه ام ز شمع خوش آمد که هیچگاه

پروانه را نسوخت مگر در حضور خویش

تک بیتی عشق

 

 

 دیوانه را توان به محبت نمود رام  
مارا محبت است که دیوانه میکند.

*****


  چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم
که دل بدست کمان ابرویست کافر کیش.

*****

 

*****


مبادا ای طبیب بهر علاج درد من کوشی
که من درسایه ی این ناخوشی حال خوشی دارم.

 

*****


ناله را هرچند می خواهم که پنهانی کشم
سینه می گوید که من تنگ آمدم، فریاد کن.

 

*****


گرید و سوزد و افروزد و نابود شود
هر که چون شمع بخندد به شب تار کسی

 

*****

بی گمان دست در اغوش نگارش ببرند
هر که یک بوسه ستاند ز لب یار کسی.

 

*****


اشک را قاصد کویش کنم ،ای ناله بمان
زانکه صد بار تو رفتی ، اثری نیست ترا.

 

*****


سنگدل ! با من مدارا کن ، فراموشم مکن
بر مزارم این غبار از سنگ هم سنگین تر است.

 

*****


آن که دائم هوس سوختن ما میکرد
کاش می آمد و از دور تماشا میکرد.

 

*****


دیوانه باش تا غمت عاقلان خورند
عاقل مباش که غم دیوانگان خوری.

 

*****


شمع بزم محفل شاهان شدن ذوقی ندارد
ای خوشا شمعی که روشن میکند ویرانه ای را.

 

*****


دیاری که در آن نیست کسی یار کسی
یا رب ای کاش نیفتد به کسی کار کسی.

 

*****


من به مرگم راضیم اما نمی آید اجل ،
بخت بد بین از اجل هم ناز می باید کشید . . .

 

*****


یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آن که یوسف به زر ناصره بفروخته بود.

 

*****


مردی نبود ، فتاده را پای زدن
گردست فتاده ای گرفتی ، مردی.

 

*****


من از روییدن خار سر دیوار دانستم
که ناکس کس نمی گردد بدین بالا نشینی ها.

 

*****


ما زنده برآنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست.

 

*****


نترسم که با دیگران خو کنی
تو با من چه کردی که با او کنی.

 

*****


مرغ دلگیرم و کنج قفسی میخواهم
که غریبانه سر خویش کنم در پر خیش.

 

*****


ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد صیاد رفته باشد.