من ماندم و حلقه طنابی در مشت
با رفتن تو به زندگی کردم پشت
بگذار فردا برسد می شنوی
دیروز غروب ، عاشقی خود را کشت
*****
خسته ام از لبخند اجباری
خسته از حرف های تکراری
خسته ام از آدم های تکراری
خسته از محبت های خالی
*****
امشب شب رویای تو بود و تو نبودی
در دل همه آوای تو بود و تو نبودی
دل زیر لب آهسته تمنای تو میکرد
در حسرت دیدار تو بود و تو نبودی . . .
*****
آن عشق که دیده گریه و آموخت ازو
دل در غم او نشست و جان سوخت ازو
امروز نگاه کن که جان و دل من
جز یادی و حسرتی چه اندوخت ازو . .
یاد آن روزی که یاری داشتیم
این چنین خوار نبودیم ، اعتباری داشتیم
ای که ما را در زمستان دیده ای با پشت خم
این زمستان را نبین ، ما هم بهاری داشتیم
*****
دلم گرفته تر از این نمیشود
چشمهایم خیس تر از این نمیشود
تمام غم ها و غصه ها در دل من جا گرفته
میدانستم اشکهایم روزی تمام میشود
*****
تو مثل مرهم یاسی برای قلب شکسته
تو مثل سایبان امیدی برای یک دل خسته
تو مثل غنچه لطیفی به رنگ حسرت شبنم
تو مثل خنده یاسی و مثل غربت یک غم
عاشقی با قلب من بیگانه شد
خنده از لب رفت و یک افسانه شد
حس و حالی بعد عشق آمد پدید
بعد آن شب زندگی غمخانه شد
*****
ز تلخی سکوتت من چه بگویم
همان بهتر که از غم ها نگویم
تو کاری کرده ای با بی وفایی
دگر از عشق خود با کَس نگویم . . .
*****
جان غمگین ، تن سوزان ، دل شیدا دارم
آنچه شایسته عشق است ، مهیا دارم
سوز دل ، خون جگر ، آتش غم ، درد فراق
چه بلاها که ز عشقت من تنها دارم
*****
بهار من مرا بگذار و بگذر
رهایم کن برو دلدار و بگذر
من عادت می کنم اینجا به غمها
مرا پر کن از این اجبار و بگذر
سکوت و خلوت بغض شبانه
چه دلگیر است بی تو حجم خانه
تو رفتی و دلی دارم که هر دم
برای گریه می گیرد بهانه
*****
چه کسی حرف مرا می فهمد؟
چه کسی درد مرا می داند؟
در پس پرده ی اشک چشمم
چه کسی راز مرا می خواند؟
*****
مرگ یک روز و یا یک شب سرد
چشم غمگین مرا می بندد
شاید آنجا پس از این رنج و عذاب
سردی گور به رویم خندد
*****
دلم گرفت از آسمون، هم از زمین هم از زمون
تو زندگیم چقدر غمه، دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی، تلخه بهت هر چی بگم
من به زمین و آسمون دست رفاقت نمی دم
ز دستدیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد
سازم خنجری نیشش ز ÷ولاد
زنم بر دیده تا دل گردد ازاد'
*******************
'از دست فراقت بر کی داد برم
فریاد رس از تو به که فریاد برم
طوفان غمت رشته ی، هستی بگسیخت
یاد تو شود، یاد خود از یاد برم'
*******************
وای ان روزی که قاضی مان خدا بی
به میزان و صراطم ماجرا بی
به نوبت میروند پیر و جوانان
وای انساعت که نوبت زان ما بی'
*******************
غریبی بس مرا دلگیر دارد
فلک بر گردنم زنجیر دارد
فلک از گردنم زنجیر بر دار
که غربت خاک دامنگیر دارد'