دل من همچو هدهد در صبا شد
خیالم چون سلیمان در قفا شد
دل عاشق ز استحضار بلقیس
مثال آصف این برخیا شد
*****
مرا زان روز قصه مشکل افتاد
که کار من رجوعش با دل افتاد
ملامت های خلق و خیر عاشق
همه بی صرفه و بی حاصل افتاد
*****
اگر دورم من از تو ای پریزاد
فراموشم مکن زنهار زنهار
همان عهدی که با تو بست عاشق
وفادارم اگر هستی وفا دار
*****
برفت آن یار و از ما مهر برداشت
خیالش هم مرا آسوده نگذاشت
به عاشق آنچه کرده آن جفا جو
نه باور کرد دل نه عقل پنداشت
*****
دل و شوق و خیال و میل هر چار
کشانندم همی تا منزل یار
تورا این چار عاشق دشمنانند
از این خصمان به مردی خود نگه دار
*****
اگر هنگام مردن دلبر من
نهد از مهر بر زانو سر من
بگیرد یار عاشق را در آغوش
بسان آسان رود جان از تن من
*****
بیا تا برگ گل نارفته بر باد
گل چینیم و بنشینیم دلشاد
بت عاشق نکن تاخیر چندان
که تعجیل است عمر آدمیزاد
*****
سحر دل خود به خود فریاد میکرد
از این فریاد خاطر شاد میکرد
سراپا شمع سان میسوخت عاشق
مگر عهد جوانی یاد میکرد
*****
من از عهد جوانی تا شدم پیر
نکردم در جفای دوست تقصیر
چرا عاشق وفا کرد و جفا دید
کنم با کوکب بختم چه تدبیر؟
*****
دلم را جز تو کس دلبر نباشد
بجز شور توام در سر نباشد
دل عاشق تو عمدا میکنی تنگ
که تا جای کس دیگر نباشد
*****
هر آن کس عاشقست از دور پیداست
لبش خشک و دو چشمش مست و شیداست
بود عاشق مثال روزه داران
اگر تیرش زنی خونش نه پیداست
*****
اگر دانی که فردا محشری نیست
سوال و پرسش پیغمبری نیست
بتاز اسب جفا تا میتوانی
که عاشق را سپاه و لشگری نیست
*****
رخت تا در نظر می آرم ای دوست
خودم را زنده میپندارم ای دوست
ولی چون تو برفتی یار عاشق
بگو این دل به کی بسپارم ای دوست؟
*****
نسیم روح پرور دارد امشب
شمیم زلف دلبر دارد امشب
گمانم یار در راه است عاشق
که این دل شور در سر دارد امشب
*****
دو چشمت چون به چشمانم نگه کرد
لب لعل و رخت روزم سیه کرد
مکن عشوه دگر بر عاشق زار
که ابروی کجت جانم به در کرد
*****
مرا ای زندگی از بوی یار است
وگرنه جان بدین پیکر چه کار است
کنون که هست عاشق زنده زانست
دوچشم و دل به راه انتظار است
*****
نگارا شربت از لبهات بفرست
گلاب از گوشه ی چشمات بفرست
برای توتیای چشم عاشق
کف دستی زخاک پات بفرست
*****
هنوزم بوی زلفش در مشام است
هنوزم ذوق لبهایش به کام است
کجا عاشق شود از ناله خاموش
مگر آن دم که در خاکش مقام است